۲۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

غنچه که چو پسته لب شود خندانش
از کم عمری بر لبش آمد جانش

چون نیست به جز نیست شدن درمانش
خون میبچکد به درد از پیکانش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.