۳۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۶۷

رَسمِ نو بین که شهریار نَهاد
قبله مان سویِ شهرِ یار نَهاد

نَقْدِ عُشّاق را عِیار نبود
او زِ کانِ کَرَم عِیار نَهاد

گُلِ صدبَرگ بَرگِ عیش بِساخت
رویْ سویِ بنفشه زار نَهاد

هر کِه را چون بنفشه دید دوتا
کرد یکتا و در شُمار نَهاد

بی‌دلان را چو دل گرفت به بَر
سَرکَشان را چو سَر خُمار نَهاد

مُنْتَظِر باش و چَشم بر دَر دار
کو نَظَر را در اِنْتظار نَهاد

غَمِ او را کنار گیر که غَم
رویْ بر رویِ غَم گُسار نَهاد

کَس چه دانَد که گُلْشَنِ رُخِ او
بر دلِ بی‌دِلَمْ چه خار نَهاد

از دلِ بی‌دِلَم قَرار مَجوی
کَنْدَرو دَردِ بی‌قَرار نَهاد

آهوانْ صیدِ چَشمِ او گشتند
چون که رو جانبِ شکار نَهاد

آن زِرِه مویْ در کَمان زِ کمین
تیرهایِ زِرِه گُذار نَهاد

خویشتن را چو در کِنار گرفت
خَلْق را دور و برکِنار نَهاد

رَحْمَتَش آهِ عاشقان بِشِنید
آهِشان را بَسْ اِعْتِبار نَهاد

در عِنایاتِ خویشِشان بِکَشید
جُرمشان را به جایِ کار نَهاد

نورِ عُشّاق شَمسِ تبریزی
نور در دیده شَمسْ وار نَهاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.