۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۱۸

چو کارْزار کُند شاهِ روم با شِمْشاد
چگونه گردم خُرَّم؟ چگونه باشم شاد؟

جهانِ عقلْ چو روم و جهانِ طَبْع چو زَنگ
میان هر دو فُتاده‌ست کارزار و جِهاد

شما و هر چه مُرادِ شماست در عالَم
من و طَریقِ خداوندِ مَبدا و ایجاد

به اختلافِ دو شمشیر نیست اَمْنِ طَریق
که اختلاف مُقَرَّر زِ شورشِ اَضْداد

وَلیکْ مُلْکِ مُقَرَّر نَصیبه خِرَد است
که اَمْن و خوف نَدانَد کُلوخ و سنگ و جَماد

چراغِ عقل دَرین خانه نور می‌نَدَهد
زِ پیچْ پیچ که دارد لَهَب زِ یاغیِ باد

فرشته رُست به عِلْم و بَهیمه رُست به جَهل
میانِ دو به تَنازُع بِمانْد مَردم زاد

گَهی همی‌کَشَدش عِلْم سویِ عِلّیّین
گَهیش جَهل به پَستی که هر چه بادا باد

نِشَسته جان که به یک سو کُند ظَفَر این را
که تا رَهَم زِ کَشاکَش شَوَم خوش و مُنْقاد

چو نیم کاره شُد این قِصّه چون دَهان بَستی؟
زِ بیمِ وَلوَله و شَرّ و فِتْنه و فریاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.