۵۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۱۲

نگُفتَمَت مَرو آن جا که مُبْتلات کنند؟
که سختْ دست دِرازَند بَسته پات کنند؟

نگُفتَمَت که بدان سویْ دام در دام است؟
چو دَرفُتادی در دام کِی رَهات کنند؟

نگُفتَمَت به خَراباتْ طُرفه مَستانند؟
که عقل را هَدَفِ تیرِ تُرَّهات کنند؟

چو تو سَلیم دلی را چو لُقمه بِرْبایَند
به هر پیاده شَهی را به طَرحْ مات کنند

بَسی مِثالِ خَمیرت دراز و گِرد کنند
کَهَت کنند و دو صد بار کَهْرُبات کنند

تو مَردِ دلْ تُنُکی پیشِ آن جِگَرخواران
اگر رَوی چو جِگَرْبَند شورْبات کنند

تو اعتماد مَکُن بر کَمال و دانشِ خویش
که کوهِ قاف شوی زود در هَوات کنند

هزار مُرغِ عَجَب از گِلِ تو بَرسازند
چو زاب و گِل گُذری تا دِگَر چِهات کنند

بُرون کَشَندَت ازین تَنْ چُنان که پَنبه زِ پوست
مِثالِ شخصِ خیالیتْ بی‌جِهات کنند

چو در کَشاکَشِ احکامْ راضی‌اَت یابَند
زِ رنج‌ها بِرَهانند و مُرتَضات کنند

خَموش باش که این کودَنانِ پَستْ سُخن
حَشیشی‌اَند و همین لحظه ژاژْخات کنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.