۳۹۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۰۴

زِ بادِ حَضرتِ قُدسی بنفشه زار چه می‌شُد
درخت‌هایِ حَقایقْ ازان بهار چه می‌شُد؟

دل از دیارِ خَلایِقْ بِشُد به شهرِ حَقایق
خدایْ دانَد کین دلْ دَران دیار چه می‌شُد

زِ های و هویِ حَریفان زِ نای و نوشِ ظَریفان
هوایِ نورِ صَبوح و شرابِ نار چه می‌شُد

هزار بُلبُلِ مَست و هزار عاشقِ بی‌دل
در آن مَقامِ تَحَیُّر زِ رویِ یار چه می‌شُد

چو عشق در بَرِ سیمین کَشید عاشقِ خود را
زِ بوسه‌هایِ چو شِکَّر دَران کِنار چه می‌شُد

دَران طَرَف که زِ مَستی تو گُلْ زِ خار نَدانی
عَجَب که گُل چه چَشید و عَجَب که خار چه می‌شُد

میانِ خِلْعَتِ جانانْ قَبولِ عشقْ خُرامان
به بارگاهِ تَجَلّی زِ کار و بار چه می‌شُد

به باد و آتش و آب و به خاکْ عشق دَرآمَد
به نورِ یک نَظَرِ عشقِ هر چهار چه می‌شُد

چو شَمسِ مَفْخَرِ تبریز زَد آتشی به درختی
زِ شُعله‌هایِ لَطیفَش درخت و بار چه می‌شُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.