۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰

عمری که ز رفتنش چنین بیخبرم
بگذشت چو باد و پیری آمد به سرم

شد روز جوانی و درآمد شب مرگ
وز بیم شب نخست خون شد جگرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.