۴۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۴۹

ای آن کِه از عزیزی در دیده جاتْ کردند
دیدی که جُمله رفتند تنها رَهاتْ کردند؟

ای یوسُفِ اَمانَت آخِر بَرادرانَت
بِفْروختَنْدَت ارزان وَانْدَک بَهاتْ کردند

آن‌ها که این جهان را بس بی‌وَفا بِدیدند
راه اختیار کردند تَرکِ حَیات کردند

بسیار خَصْم داریْ پنهان و می‌نَبینی
کین جُمله حیله کردی ویشانْت مات کردند

شاهان که ناپَدیدند چون حالِ تو بِدیدند
از مِهْر و از عِنایَت جُمله دُعات کردند

با ساکنانِ سینه بِنْشین که اهلِ کینه
مانندِ طِفْلِ دینه بی‌دست و پات کردند

آن‌ها نَهُفتگانَند وین‌ها که اهلِ رازَند
از رنگ هَمچو چَنگی باری دوتات کردند

اندیشه کُن از آن‌ها کَانْدیشه‌هات دانند
کَم جو وَفا از این‌ها چون بی‌وَفات کردند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.