۳۱۰ بار خوانده شده
پیمانهییست این جان پیمانه این چه دانَد؟
از پاکْ میپَذیرد در خاکْ میرَسانَد
در عشقِ بیقَرارَش پیمودن است کارش
از عَرشْ میسِتانَد بر فَرشْ میفَشانَد
باری نبود آگَهْ زین سو که میرسانَد
ای کاش آگَهَسْتی زان سو که میسِتانَد
خاک از نِثارِ جانها تابان شُده چو کانها
کو خاک را زبانها تا نُکتهیی جَهانَد؟
تا دَم زَنَد زِ بیشه زان بیشه همیشه
کانْ بیشه جانِ ما را پنهان چه میچَرانَد
این جا پَلَنگ و آهو نَعْره زنان که یا هو
ای آه را پَناهْ او ما را کِه میکَشانَد؟
شیری که خویشِ ما را جُز شیرِ خویش نَدْهَد
شیری که خویشِ ما را از خویش میرَهانَد
آن شیرْ خویشْ بر ما جِلْوه کُند چو آهو
ما را به این فَریبْ او تا بیشه میدَوانَد
چون فاتحه دَهَدْمانْ گاهی فُتوح و گَهْ گَهْ
گَر فاتحه شویم او از ناز بَرنَخوانَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
از پاکْ میپَذیرد در خاکْ میرَسانَد
در عشقِ بیقَرارَش پیمودن است کارش
از عَرشْ میسِتانَد بر فَرشْ میفَشانَد
باری نبود آگَهْ زین سو که میرسانَد
ای کاش آگَهَسْتی زان سو که میسِتانَد
خاک از نِثارِ جانها تابان شُده چو کانها
کو خاک را زبانها تا نُکتهیی جَهانَد؟
تا دَم زَنَد زِ بیشه زان بیشه همیشه
کانْ بیشه جانِ ما را پنهان چه میچَرانَد
این جا پَلَنگ و آهو نَعْره زنان که یا هو
ای آه را پَناهْ او ما را کِه میکَشانَد؟
شیری که خویشِ ما را جُز شیرِ خویش نَدْهَد
شیری که خویشِ ما را از خویش میرَهانَد
آن شیرْ خویشْ بر ما جِلْوه کُند چو آهو
ما را به این فَریبْ او تا بیشه میدَوانَد
چون فاتحه دَهَدْمانْ گاهی فُتوح و گَهْ گَهْ
گَر فاتحه شویم او از ناز بَرنَخوانَد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.