۳۸۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۰۷

لحظه‌یی قِصّه کُنان قِصّه تبریز کنید
لحظه‌یی قِصّه آن غَمْزه خونْ ریز کنید

در فِراقِ لبِ چون شِکَّرِ او تَلْخ شُدیم
زانْ شِکَرهایِ خدایانه شِکَرریز کنید

هِنْدویِ شب سَرِ زُلْفین بِبُرَّد زِ طَمَع
زُلْفِ او گَر بِفَشانید عَبِربیز کنید

بس زبانْ کَزْ صِفَتِ آن لبِ او کُنْد شود
چون سِنانِ نَظَر از دولتِ او تیز کنید

ای بَسا شب که زِ نورِ مَهِ او روز شود
گَر چو مَهْ در طَلَبَش شیوه شَبْخیز کنید

وَقتِ شمشیر بُوَد واسطه‌ها بَرگیرید
صِرْف آرید نخواهیم که آمیز کنید

شَمسِ تبریز که خورشیدْ یکی ذَرّه اوست
ذَرّه را شَمس مگوییدَش و پَرهیز کنید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.