۴۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۷۸

از دِلَم صورتِ آن خوبِ خُتَن می‌نَرَوَد
چاشْنیِّ شِکَرِ او زِ دَهَن می‌نَرَوَد

بِاللَّهْ اَرْ شور کُنم هر نَفَسی عیب مَکُن
گَر بِرَفت از دلِ تو از دلِ من می‌نَرَوَد

بوالْحَسَن گفت حَسَن را که ازین خانه بُرو
بوالْحَسَن نیز دَرافتاد و حَسَن می‌نَرَوَد

جانِ پروانهٔ مِسکینْ زِ پِیِ شُعلهٔ شمع
تا نَسوزد پَر و بالَش زِ لَگَن می‌نَرَوَد

همه مُرغانِ چَمَن هر طَرَفی می‌پَرَّند
بُلبُل از واسطهٔ گُلْ زِ چَمَن می‌نَرَوَد

مُرغِ جانْ هر نَفَسی بال گُشایَد که پَرَد
وَزْ امیدِ نَظَرِ دوست زِ تَن می‌نَرَوَد

زن زِ شوهر بِبُرَد چون به تو آسیب زَنَد
مَرد چون رویِ تو بیند سویِ زن می‌نَرَوَد

جانِ مَنْصور چو در عشقِ تواَش دار زدند
در رَسَن کرد سَرِ خود زِ رَسَن می‌نَرَوَد

جانْ اَدیم و تو سُهیلیّ و هوایِ تو یَمَن
از پِیِ تَربیتِ تو زِ یَمَن می‌نَرَوَد

چون خیالِ شِکَنِ زُلفِ تو در دل دارم
این شِکَسته دِلَم از عشقِ شِکَن می‌نَرَوَد

گَر سَبو بِشْکَند آن آبِ سَبو کِی شِکَنَد؟
جانِ عاشق به سویِ گور و کَفَن می‌نَرَوَد

حیله‌ها دانَم و تَلْبیسَک و کَژْبازی­ها
جانْ زِ شَرمِ تو به تَلْبیس و به فَن می‌نَرَوَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.