۲۳۹ بار خوانده شده

وداع هرمز پیر را و رفتنش بجانب روم

بآخر خسرو از وی ره نشان خواست
وداعش کرد و میشد بر نشان راست

چو القصه از آنجا درکشیدند
بکوه و آب و جسری در رسیدند

دهی خوش بود صحرا و سر کوه
دهی پر نعمت و خلقی بانبوه

سوی ده رفت با یاران بهم شاه
بخواست از اهل ده یک مرد همراه

که تا رهبر بود در راه او را
کند از نیک و بد آگاه او را

چو خورشید آسیا سنگ زراندود
ز زیر آسیای چرخ بنمود

هزاران دانه داشت آن توتیا رنگ
بیکبار آس کرد آن آسیا سنگ

سپیدی روز میدانی چراتافت
که روی روز گرد آسیا یافت

بآخر شهریار وجمع یاران
روان گشتند چون از میغ باران

چو روز دیگر آن ایوان نه طاق
منور شد ز نور شمع آفاق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رسیدن خسرو و جهان افروز و یاران بكوه رخام و دیدن پیر نصیحت گو
گوهر بعدی:آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.