۷۶۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶۰

خُنُک آن کَس که چو ما شُد همه تسلیم و رِضا شُد
گِروِ عشق و جُنون شُد گُهَرِ بَحرِ صَفا شُد

مَهْ و خورشیدْ نَظَر شُد که ازو خاکْ چو زَر شُد
به کَرَمْ بَحرِ گُهَر شُد به رَوِشْ بادِ صَبا شُد

چو شَهِ عشقْ کَشیدش زِ همه خَلْق بُریدَش
نَظَرِ عشقْ گُزیدَش همه حاجاتْ رَوا شُد

به سَفَر چون مَهِ گَردونْ به شبِ چارده پُر شُد
به نَظَرهایِ الهی به یکی لحظه کجا شُد

دلِ تو کرد چَرایی به بُرون زآخُرِ قالَب
وَگَر آن نیست به هر شب به چَراگاه چرا شُد؟

خُنُک آن گَهْ که کُند حَقْ گُنَهَت طاعَتِ مُطْلَق
خُنُک آن دَم که جِنایاتْ عِنایاتِ خدا شُد

سَفَرِ مُشکل و دورَش بِشُد و مانْد حُضورَش
زِ درونْ قوَّتِ نورَش مَدَدِ نورِ سَما شُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.