۲۳۳ بار خوانده شده

الحکایه و التمثیل

شنودم من از آن داننده استاد
که چون عبادی اندر نزع افتاد

درآمد پیش او عباسه ناگاه
ز پای افتاده دیدش بر سر راه

ز سیلاب اجل مدهوش گشته
ز پاسخ بلبلش خاموش گشته

بدو گفت ای لطیف نغز گفتار
زفانت در سخن گفتن شکر بار

تو تا پیش سخن گویان نشستی
همه دست سخن گویان ببستی

چرا گشتی چنین خاموش بیکار
چو بود آن حرص بسیارت بگفتار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحکایه و التمثیل
گوهر بعدی:الحکایه و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.