۶۵۱ بار خوانده شده

الحکایه و التمثیل

یکی پرسید از آن شوریده ایام
که تو چه دوست داری گفت دشنام

که هر چیزی که دیگر می‌دهندم
بجز دشنام منت می‌نهندم

چرا چندین تو اندر بند خلقی
بدان ماند که حاجتمند خلقی

که گر ناگاه سیمی بر تو بشکست
نگیرد کس بیک جو زرترادست

اگر از جوع گردی نیم مرده
برای تکیه کردن نیم گرده

اگر روزی بباشی بهر دو، نان
ترا از پای بنشانند دو نان

ببین تا از کرم پروردگارت
نشاند اندر نمازی چند بارت

ترا چون چشم برجانست وجانان
دلت را کی سرجانست و جانان

چو نان از خوان ستانی خوان بود شوم
که بی‌شک خوان بیش از نان بود شوم

چه گردی گرد خوان و شاه چندین
که مشتی عاجزند و خوار و مسکین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحکایه و التمثیل
گوهر بعدی:الحکایه و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.