۸۶۱ بار خوانده شده

المقاله السادسه عشر

گرت ملک جهان زیر نگین است
بآخر جای تو زیر زمین است

نماند کس بدنیا جاودانی
بگورستان نگر گر می‌ندانی

جهان را چون رباطی با دود ردان
کزین در چون درآیی بگذری زان

تو غافل خفته وز هیچت خبرنه
بخواهی مرد گر خواهی وگرنه

کسی کش مرگ نزدیکی رسیدست
چنین گویند کو رگ برکشیدست

تو هم ای سست رگ بگشای دیده
کز اول بودهٔ رک برکشیده

ترا گر تو گدایی گر شهنشاه
سه گز کرباس و ده خشتست هم راه

اگر ملکت ز ماهی تا بماهست
سرانجامت برین دروازه راهست

چو بر بندند ناگاهت زنخدان
همه ملک جهان آنجا، زنخ دان

ز هر چیزی که داری کام وناکام
جدا می‌بایدت شد در سرانجام

بسی کردست گردون دست کاری
نخواهد بود کس را رستگاری

بدین عمری که چندین پیچ دارد
مشو غره که پی بر هیچ دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:الحکایه و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.