۲۵۶ بار خوانده شده

الحکایه و التمثیل

بشب حلاج را دیدند در خواب
بریده سر بکف با جام جلاب

بدو گفتند چونی سر بریده
بگو تا چیست این جام گزیده

چنین گفت که او سلطان نکونام
بدست سر بریده می‌دهد جام

کسی این جام معنی می‌کند نوش
که کردست او سر خود را فراموش

نخستین جسم خود در اسم درباز
پس آنگه جان زبعد اسم درباز

چنان در اسم او کن جسم پنهان
که می‌گردد الف در بسم پنهان

چو جسمت رفت جان را کن مصفا
برآی ازجان و گم شو در مسما

یکی دریاست زو علم گرفته
همه موجش دل آدم گرفته

کجا این موج دریا می‌نشیند
که دریا چیست در ما می‌نشیند

مرا باید که جان و تن بماند
وگر هر دو بماند من نماند

من و تو یک من زهرست در کار
که ز آن یک جوشده کوهی نگوسار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحکایه و التمثیل
گوهر بعدی:الحکایه و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.