۲۱۶ بار خوانده شده

در مناجات باری تعالی

خداوندا توئی دانای عالم
ز عالم برتری و از جان عالم

نه گیتی بود نی ابلیس و آدم
نه عالم بود و نی ذرات عالم

تو آن پروردگار کردگاری
که بی حبر و قلم صورت نگاری

به دست خود گل آدم سرشتی
به سر بر سرگذشت ما نوشتی

بکیوان برکشی آن را که خواهی
بخذلان درکشی آن راکه خواهی

گناهم گر زماهی تا بماه است
ولیکن رحمتت بیش از گناه است

به بخشی جرم عطار ای خداوند
نداری جان اودر غفلت و بند

حکیمی و علیمی و قدیمی
غفوری و شکوری و حلیمی

بیامرزی برحمت جمله عالم
که حی وغافر الذنبی و حاکم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در ختم حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.