۲۱۹ بار خوانده شده

مجادله کردن بلبل با موش خوار و جواب او

بیا ای مرغ نابالغ کجائی
ز عمر نازنین غافل چرائی

دریغا برگ عمرت رفت بر باد
دمی ناکرده خود را از جهان شاد

اگر پرت بدی یعنی که دانش
اگر بالت بدی یعنی که بینش

بپری تا درخت جاودانی
وگرنه تا ابد اینجا بمانی

ز شوق آشیان ای مرغ افلاک
شدی افتان و خیزان بر سر خاک

مکن سستی که دوران سخت تند است
ز پیران کار طفلان ناپسند است

بزرگی و ولی آزار خواری
کم آزادی ولی مردار خواری

مشام آکنده از گند مردار
چو زاغ وسگ شوی برگند مردار

مکن با زاغ و با سگ هم نشینی
چو خواهی گلشن سیمرغ بینی

تو هشیاری دل چون بارداری
تو از مردار خوردن دان که خواری

بمرداری فرود آوردهٔ سر
چرا تازی بدانش بر سر افسر

چرا عاشق نباشی تا بباشی
برون از زاهدان رومی خراشی

تو مستی باش تا هشیار گردی
ز عمر خویشتن بیزار گردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نصیحت بلبل طاوس را به قطع کردن زینت
گوهر بعدی:نصیحت پذیرفتن موش خوار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.