۴۸۰ بار خوانده شده
نامِ آن کَس بَر که مُرده از جَمالَش زنده شُد
گریههایِ جُمله عالَمْ در وِصالَش خنده شُد
یادِ آن کَس کُن که چون خوبیِّ او رویی نِمود
حُسنهایِ جُمله عالَمْ حُسنِ او را بَنده شُد
جُمله آبِ زندگانی زیرِ تَختَش میرَوَد
هر کِه خورْد از آبِ جویَش تا اَبَد پاینده شُد
یک شبی خورشید پایهیْ تَختِ او را بوسه داد
لاجَرَم بر چَرخِ گَردونْ تا اَبَد تابنده شُد
زندگیِّ عاشقانَشْ جُمله در اَفْکَندگیست
خاکِ طامِعْ بَهرِ این دَرْ زیرِ پا اَفْکَنده شُد
آهوان را بویِ مُشک از طُرّهاش بر ناف زَد
تا مَشامِ شیرِ صیدِ مَرجْها غُرَّنده شُد
بال و پَرِّ وَهْمِ عاشق زاتشِ دل چون بِسوخت
هَمچو خورشید و قَمَر بیبال و پَر پَرَّنده شُد
ای خُنُک جانی که لُطْفِ شَمسِ تبریزی بِیافت
بَرگُذشت از نُه فَلَک بر لامَکان باشَنده شُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
گریههایِ جُمله عالَمْ در وِصالَش خنده شُد
یادِ آن کَس کُن که چون خوبیِّ او رویی نِمود
حُسنهایِ جُمله عالَمْ حُسنِ او را بَنده شُد
جُمله آبِ زندگانی زیرِ تَختَش میرَوَد
هر کِه خورْد از آبِ جویَش تا اَبَد پاینده شُد
یک شبی خورشید پایهیْ تَختِ او را بوسه داد
لاجَرَم بر چَرخِ گَردونْ تا اَبَد تابنده شُد
زندگیِّ عاشقانَشْ جُمله در اَفْکَندگیست
خاکِ طامِعْ بَهرِ این دَرْ زیرِ پا اَفْکَنده شُد
آهوان را بویِ مُشک از طُرّهاش بر ناف زَد
تا مَشامِ شیرِ صیدِ مَرجْها غُرَّنده شُد
بال و پَرِّ وَهْمِ عاشق زاتشِ دل چون بِسوخت
هَمچو خورشید و قَمَر بیبال و پَر پَرَّنده شُد
ای خُنُک جانی که لُطْفِ شَمسِ تبریزی بِیافت
بَرگُذشت از نُه فَلَک بر لامَکان باشَنده شُد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.