۳۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲۴

گَرمابهٔ دَهْر جانْ فَزا بود‌
زیرا که دَرو پَریِّ ما بود

مَر پَریان را زِ حیرتِ او‌
هر گوشه مَقال و ماجَرا بود

عقل است چراغِ ماجَراها‌
آن جا هُش و عقلْ از کجا بود؟

در صَرصَرِ عشقْ عقل پَشَّه‌ست‌
آن جا چه مَجالِ عقل‌ها بود؟

از احمد پا کَشید جِبْریل‌
از سِدره سَفَر چو ماوَرا بود

گفتا که بِسوزَم اَرْ بیایم‌
کان سو همه عشق بُد وَلا بود

تَعظیم و مُواصَلَت دو ضِدَّند‌
در فُسْحَتِ وَصلْ آن هَبا بود

آن جا لیلی شُده‌ست مَجنون‌
زیرا که جُنونْ هزار تا بود

آن جا حُسنی نِقاب بُگْشود‌
پیراهَنِ حُسن‌ها قَبا بود

یوسُف در عشقْ بُد زُلَیخا‌
نی زُهره و چَنگ و نی نَوا بود

وان نافِخِ صورْ مانده بی‌روح‌
کان جا جُزِ روحِ دوست لا بود

در بَحر گُریخت این مَقالات‌
زیرا هنگامِ آشنا بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.