۳۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۱۶

دیر آمده‌یی سَفَر مَکُن زود
ای مایهٔ هر مُراد و هر سود

ای زاتَشِ عَزْمِ رَفتنِ تو
از بینی‌‌ها بَرآمده دود

هر عود تَلَف شود زِآتش
در آتشِ توست عیدِ هر عود

اومیدِ تو هر دَمی بگوید
دَستَت گیرم به فَضْلِ خود زود

امّا تو مگو که جَهْد و کوشش
سودَم نکُند که بودنی بود

مَعْزول مَکُن تو قُدرتَم را
من بسته نِیَم چو تارْ در پود

هر لحظه بِکاهَمَت چو خواهم
وَزْ فَضلْ تَوانَمَت بِیَفْزود

بَربَند دَهانْ زِ گفت و سَر نِهْ
در سَجدهٔ دوست کوست مَسْجود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.