۲۷۵ بار خوانده شده

(۸) حکایت ماه و رشک او برخورشید

تو نشنیدی که پرسیدند از ماه
که تو چه دوست تر داری درین راه

چنین گفت او که آن خواهم که خورشید
بگیرد تا بود در پرده جاوید

همیشه روی خواهم زیر میغش
که هم از چشم خود دارم دریغش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۷) حکایت آن دزد که دستش بریدند
گوهر بعدی:(۹) سؤال کردن مردی از مجنون
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.