۲۰۰ بار خوانده شده
پسر گفتش که این کاری بلندست
که داند تا علو عشق چندست
بقدر مایه برتر میتوان شد
بیک یک پایه بر سر میتوان شد
چنان اَوجی که دارد عشق جان سوز
کس آنجا کی رسد آخر بیک روز
بدان شاخی که نرسد دستم آنجا
چرا دعوی بود پیوستم آنجا
خیال سحر نتوانم ز سر برد
مرا این کار میباید بسر برد
چو این میخواهدم دل چون کنم من
وگر خالی شود دل خون کنم من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که داند تا علو عشق چندست
بقدر مایه برتر میتوان شد
بیک یک پایه بر سر میتوان شد
چنان اَوجی که دارد عشق جان سوز
کس آنجا کی رسد آخر بیک روز
بدان شاخی که نرسد دستم آنجا
چرا دعوی بود پیوستم آنجا
خیال سحر نتوانم ز سر برد
مرا این کار میباید بسر برد
چو این میخواهدم دل چون کنم من
وگر خالی شود دل خون کنم من
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:جواب پدر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.