۳۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۵

دلْ با دلِ دوستْ در حَنین باشد
گویایِ خَموش هم چُنین باشد

گویم سُخَن و زبانْ نَجُنبانَم
چون گوشِ حَسودْ در کَمین باشد

دانم که زبان و گوشْ غَمّازند
با دلْ گویم که دلْ اَمین باشد

صد شُعلهٔ آتش است در دیده
از نُکتهٔ دلْ که آتشین باشد

خود طُرفه‌تَر این که در دلِ آتش
چَندین گُل و سَرو و یاسَمین باشد

زان آتشْ باغْ سَبزتَر گردد
تا آتش و آبْ هم نِشین باشد

ای روح مُقیمِ مَرغْزاری شو
کان جا دل و عقلْ دانه چین باشد

آن سویْ که کُفر و دین نمی‌گُنجَد
کِی ما و منِ فُلانِ دین باشد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.