۳۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۷

تَدبیر کُند بَنده و تَقدیر نَدانَد
تَدبیرْ به تَقدیرِ خداوند چه مانَد؟

بَنده چو بِیَندیشَد پیداست چه بیند
حیلَت بِکُند لیک خدایی بِنَدانَد

گامی دو چُنان آید کو راست نَهاده‌ست
وان گاه کِه داند که کُجاهاش کَشانَد؟

اِسْتیزه مَکُن مَمْلَکَتِ عشق طَلَب کُن
کین مَمْلَکَتَت از مَلِکُ الْموت رَهانَد

شَهْ را تو شکاری شو کَم گیر شکاری
کِاشْکارِ تو را بازِ اَجَلْ بازسِتانَد

خامُش کُن و بُگْزین تو یکی جایْ قَراری
کان جا که گُزینی مَلِک آن جات نِشانَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.