۳۵۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۴

تا نَقْشِ تو در سینهٔ ما خانه نشین شُد
هر جا که نشینیم چو فردوسِ بَرین شُد

آن فِکْر و خیالاتِ چو یَأجوج و چو مَأجوج
هر یک چو رُخِ حوری و چون لُعْبَتِ چین شُد

آن نَقْش که مَرد و زن ازو نوحه کُنانند
گَر بِئْسَ قَرین بود کُنون نِعْمَ قَرین شُد

بالا همه باغ آمد و پَستی هَمگی گنج
آخِر تو چه چیزی که جهان از تو چُنین شُد؟

زان روز که دیدیمَش ما روز فُزونیم
خاری که وِرا جُست گُلِستانِ یَقین شُد

هر غوره زِ خورشید شُد انگور و شِکَر بَست
وان سنگِ سِیَه نیز ازو لَعْلِ ثَمین شُد

بسیار زمین‌ها که به تَفْصیلْ فَلَک شُد
بسیار یَسار از کَفِ اِقْبال یَمین شُد

گَر ظُلْمَتِ دل بود کُنون روزَنِ دل شُد
وَرْ رَهزنِ دین بود کُنون قُدْوهٔ دین شُد

گَر چاهِ بَلا بود که بُد مَحْبَسِ یوسُف
از بَهرِ بُرون آمدنش حَبْلِ مَتین شُد

هر جُزو چو جُنْدُاللَّهْ مَحکومِ خدایی‌ست
بر بَنده اَمان آمد و بر گَبْر کَمین شُد

خاموش که گُفتارِ تو مانندهٔ نیل است
بر قِبْطْ چو خون آمد و بر سِبْطْ مَعین شُد

خاموش که گُفتارِ تو اَنْجیرِ رَسیده‌ست
امّا نه همه مُرغِ هوا دَرخورِ تین شُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.