۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۸

ایمانْ بَرِ کُفرِ تو ای شاه چه کَس باشد؟
سیمرغِ فَلَک پیما پیشِ تو مگس باشد

آبِ حَیَوانْ ایمان خاکِ سِیَهی کُفْران
بر آتشِ تو هر دو مانَنْدهٔ خَسْ باشد

جان را صِفَتْ ایمان شُد وین جانْ به نَفَسْ جان شُد
دلْ غَرقهٔ عُمّان شُد چه جایِ نَفَس باشد؟

شبْ کُفر و چراغْٰ ایمان خورشید چو شُد رَخشان
با کُفر بِگُفت ایمان رفتیم که بَس باشد

ایمانْ فَرَسی دین را مَر نَفْسِ چو فَرزین را
وان شاهِ نوآیین را چه جایِ فَرَس باشد؟

ایمان گُوَدَت پیش آ وان کُفر گُوَد پَس رو
چون شمعِ تَنَت جان شُد نی پیش و نه پَس باشد

شَمسُ الْحَقِ تبریزی رانی تو چُنان بالا
تا جُز مَنِ پابَرجا خود دست مَرَس باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.