۷۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰۲

آن کَس که تو را دارد از عیش چه کم دارد؟
وان کَس که تو را بیند ای ماهْ چه غم دارد؟

از رَنگِ بُلورِ تو شیرین شُده جورِ تو
هر چند که جورِ تو بَسْ تُند قَدَم دارد

ای نازشِ حور از تو وِیْ تابِشِ نور از تو
ای آن کِه دو صد چون مَهْ شاگرد و حَشَم دارد

وَرْ خود حَشَمَش نَبْوَد خورشید بُوَد تنها
آخِر حَشَمِ حُسنَش صد طَبْل و عَلَم دارد

بَس عاشقِ آشفته آسوده و خوش خُفته
در سایهٔ آن زُلفی کو حَلْقه و خَم دارد

گفتم به نِگارِ من کَزْ جور مرا مَشْکَن
گفتا به صَدَف مانی کو دُرّ به شِکَم دارد

تا نَشْکَنی ای شَیدا آن دُرّ نشود پیدا
آن دُرّ بُتِ من باشد یا شکلِ بُتَم دارد

شَمسُ الْحَقِ تبریزی بر لوحْ چو پیدا شُد
وَاللّهْ که بَسی مِنَّت بر لوح و قَلَم دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.