۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۱۲

صَبرِ مرا آیِنِه بیماری است
آینهٔ عاشقْ غَمْ خواری است

دَرد نباشد نَنِمایَد صَبور
که دلِ او روشن یا تاری است

آینه جویی‌ست نشانِ جَمال
که رُخَم از عیب و کَلَفْ عاری است

وَرْ کَلَفی باشد عاریّتی ست
قابِل داروست و تَب اَفْشاری است

آیِنِهٔ رنج زِ فرعونْ دور
کان رُخِ او زَنگی و زَنگاری است

چند هزاران سَرِ طِفْلان بُرید
کم زِ قضا دَردِسَری ساری است

من دَرِ آن خوف بِبَندم تمام
چون که مرا حُکم و شَهی جاری است

گفت قَضا بر سَر و سَبْلَت مَخَند
کین قَلَمی رفته زِ جَبّاری است

کور شو امروز که موسیٰ رَسید
در کَفِ او خَنجرِ قَهّاری است

حَلْق بِکَش پیشِ وِیْ و سَر مَپیچ
کین نه زمانِ فَن و مَکّاری است

سِبْط که سَرْشان بِشِکَستی به ظُلم
بَعدِ توشان دولت و پاداری است

خار زدی در دل و در دیده‌شان
این دَمِشان نوبَتِ گُلْزاری است

خَلْقِ مرا زَهر خورانیده‌یی
از مَنِشان دادِ شِکَرباری است

از تو کَشیدند خُمارِ دراز
تا به اَبَدْشان میْ و خَمّاری است

هیزُمِ دیگِ فُقَرا ظالم است
پُخته بدو گردد کو ناری است

دَم نَزَنم زان که دَمِ من سُکُسْت
نوبَتِ خاموشی و سَتّاری است

خامُش کُن تا که بگوید حَبیب
آن سُخنانْ کَزْ همه مُتْواری است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.