۳۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۷

صوفیان آمدند از چپ و راست
دَر به دَر کو به کو که باده کجاست؟

دَرِ صوفی دل است و کویَش جان
بادهٔ صوفیان زِ خُمِّ خداست

سَرِ خُم را گُشاد ساقی و گفت
اَلصَّلا هر کسی که عاشقِ ماست

این چُنین باده و چُنین مَستی
در همه مذهبی حَلال و رَواست

توبه بِشْکَن که در چُنین مَجْلِس
از خَطا توبه صد هزار خطاست

چون شِکَستی تو زاهِدان را نیز
اَلصَّلا زَن که روزْ روزِ صَلاست

مَردُمَت گَر زِ چَشمِ خویش انداخت
مَردمِ چَشمِ عاشقانَت جاست

گَر بِرَفت آبِ روی کمتر غم
جایِ عاشق بُرونِ آب و هواست

آشنایان اگر زِ ما گشتند
غَرقه را آشنا در آن دریاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.