۳۲۶ بار خوانده شده
با وِیْ از ایمان و کُفر باخَبَری کافِریست
آن کِه ازو آگَهْ است از همه عالَم بَریست
اَه که چه بیبَهرهاند باخَبَرانْ زان که هست
چهرهٔ او آفتاب طُرِّهٔ او عَنْبَریست
آه ازان موسییی کان کِه بِدیدش دَمی
گشته رَمیده زِ خَلْق بر مَثَلِ سامِریست
بر عددِ ریگ هست در هَوَسَش کوهِ طور
بر عَدَدِ اَخْتران ماهِ وِرا مُشتریست
چَشمِ خَلایِق ازو بسته شُد از چَشم بَنْد
زان که مُسلَّم شُده چَشمِ وِرا ساحِریست
اوست یکی کیمیا کَزْ تَبِشِ فِعْلِ او
زَرگَرِ عشقِ وِرا بر رُخِ من زَرگریست
پایْ در آتش بِنِه هَمچو خَلیل ای پسر
کاتَش از لُطفِ او روضهٔ نیلوفریست
چون رُخِ گُلْزارِ او هست چَراگاهِ روح
روحْ ازان لاله زار آه که چون پَروریست
مَفْخَرِ جانْ شَمسِ دین عقل به تبریز یافت
آن گُهَری را که بَحر در نَظَرش سَرسَریست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آن کِه ازو آگَهْ است از همه عالَم بَریست
اَه که چه بیبَهرهاند باخَبَرانْ زان که هست
چهرهٔ او آفتاب طُرِّهٔ او عَنْبَریست
آه ازان موسییی کان کِه بِدیدش دَمی
گشته رَمیده زِ خَلْق بر مَثَلِ سامِریست
بر عددِ ریگ هست در هَوَسَش کوهِ طور
بر عَدَدِ اَخْتران ماهِ وِرا مُشتریست
چَشمِ خَلایِق ازو بسته شُد از چَشم بَنْد
زان که مُسلَّم شُده چَشمِ وِرا ساحِریست
اوست یکی کیمیا کَزْ تَبِشِ فِعْلِ او
زَرگَرِ عشقِ وِرا بر رُخِ من زَرگریست
پایْ در آتش بِنِه هَمچو خَلیل ای پسر
کاتَش از لُطفِ او روضهٔ نیلوفریست
چون رُخِ گُلْزارِ او هست چَراگاهِ روح
روحْ ازان لاله زار آه که چون پَروریست
مَفْخَرِ جانْ شَمسِ دین عقل به تبریز یافت
آن گُهَری را که بَحر در نَظَرش سَرسَریست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.