۳۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۱

شاه گُشاده‌ست رو دیدهٔ شَهْ بین کِراست؟
بادهٔ گُلْگونِ شَهْ بر گُل و نسرین کِراست؟

شاه دَرین دَم به بَزْم پایِ طَرَب دَرنَهاد
بر سَرِ زانویِ شَهْ تکیه و بالین کِراست؟

پیشِ رُخِ آفتابْ چَرخِ پَیاپی کِه زد؟
در تُتُقِ ابِر تنْ ماه به تعیین کِراست؟

ساغَرها می‌شِمُرد وِیْ بِشُده از شُمار
گَر بِنَشُد از شُمار ساغَرِ پیشین کِراست؟

از اثرِ رویِ شَهْ هر نَفَسی شاهِدی
سَر کَشَد از لامَکانْ گوید کابین کِراست؟

ای بَسْ مُرغانِ آب بر لبِ دریایِ عشق
سینهٔ صَیّاد کو؟ دیدهٔ شاهین کِراست؟

هین که بُراقانِ عشقْ در چَمَنَش می‌چَرَند
تَنگ دَرآمَد وصال لایِقشان زین کِراست؟

سیم بَرِ خوبِ عشقْ رفت به خَرگاهِ دل
چهرهٔ زَر لایِقِ آن بَرِ سیمین کِراست؟

خُسروِ جانْ شَمسِ دینْ مَفْخَرِ تبریزیان
در دو جهان هَمچو او شاهِ خوش آیین کِراست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.