۵۴۷ بار خوانده شده
گُم شدن در گُم شدنْ دینِ من است
نیستی در هستْ آیینِ من است
تا پیاده میرَوَم در کویِ دوست
سَبْز خِنْگِ چَرخْ در زینِ من است
چون به یک دَمْ صد جهان واپَس کُنم
بِنْگَرَم گامِ نَخُستینِ من است
من چرا گِردِ جهان گردم چو دوست
در میانِ جانِ شیرینِ من است؟
شَمسِ تبریزی که فَخْرِ اولیاست
سینِ دَندانهاشْ یاسینِ من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نیستی در هستْ آیینِ من است
تا پیاده میرَوَم در کویِ دوست
سَبْز خِنْگِ چَرخْ در زینِ من است
چون به یک دَمْ صد جهان واپَس کُنم
بِنْگَرَم گامِ نَخُستینِ من است
من چرا گِردِ جهان گردم چو دوست
در میانِ جانِ شیرینِ من است؟
شَمسِ تبریزی که فَخْرِ اولیاست
سینِ دَندانهاشْ یاسینِ من است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.