۴۱۲ بار خوانده شده
امروز جُنونِ نو رَسیدهست
زَنجیرِ هزار دل کَشیدهست
امروز زِ کَندهایِ اَبلْوج
پَهلویِ جَوالها دَریدهست
باز آن بَدَوی به هِجْده ای قَلْب
آن یوسُفِ حُسن را خَریدهست
جانها همه شب به عِزّ و اِقْبال
در نرگس و یاسَمَن چَریدهست
تا لاجَرَم از بِگاهْ هر جان
چالاک و لَطیف و بَرجَهیدهست
امروز بنفشه زار و لاله
از سنگ و کُلوخْ بَردَمیدهست
بِشْکُفت درخت در زمستان
در بَهمنْ میوهها پَزیدهست
گویی که خدایْ عالَمی نو
در عالَمِ کُهنه آفریدهست
ای عارفِ عاشقْ این غَزَل گو
کت عشق ز عاشقان گُزیدهست
بر چهره چون زَرِ تو گازیست
آن سیمبَرَت مَگَر گَزیدهست؟
شاید که نَوازَد آن دلی را
کَانْدَر غَم او بَسی طَپیدهست
خاموش و تَفَرُّج چَمَن کُن
کاِمْروز نیابَتِ دو دیدهست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
زَنجیرِ هزار دل کَشیدهست
امروز زِ کَندهایِ اَبلْوج
پَهلویِ جَوالها دَریدهست
باز آن بَدَوی به هِجْده ای قَلْب
آن یوسُفِ حُسن را خَریدهست
جانها همه شب به عِزّ و اِقْبال
در نرگس و یاسَمَن چَریدهست
تا لاجَرَم از بِگاهْ هر جان
چالاک و لَطیف و بَرجَهیدهست
امروز بنفشه زار و لاله
از سنگ و کُلوخْ بَردَمیدهست
بِشْکُفت درخت در زمستان
در بَهمنْ میوهها پَزیدهست
گویی که خدایْ عالَمی نو
در عالَمِ کُهنه آفریدهست
ای عارفِ عاشقْ این غَزَل گو
کت عشق ز عاشقان گُزیدهست
بر چهره چون زَرِ تو گازیست
آن سیمبَرَت مَگَر گَزیدهست؟
شاید که نَوازَد آن دلی را
کَانْدَر غَم او بَسی طَپیدهست
خاموش و تَفَرُّج چَمَن کُن
کاِمْروز نیابَتِ دو دیدهست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.