۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۵

دَرین خانه کَژی ای دلْ، گَهی راست
بُرون رو هِیْ که خانه خانۀ ماست

چو بادیْ تو، گَهی گَرم و گَهی سرد
رو آن‌جا که نه گرما و نه سرماست

تو خواهی که مرا مَسْتور داری
مَنَم روز و همیشه روزْ رُسواست

تو میرابی که بر جو حُکْم داری
به جو اَنْدَر نگُنجَد جانْ که دریاست

تو پَرّ و بال داری، مُرغ‌واری
به پَرّ و بالْ مَردان را چه پَرواست؟

نَجِس در جوی ما، آبِ زُلال است
مگس بر دوغِ ما، باز است و عَنْقاست

صَلا ای آفتابِ لامکانی
که ذَرّه ذَرّه از تابِش ثُریّاست

بِحَمْدِاللّهْ به عشقِ او بِجَستیم
ازین تَنگی که مِحْراب و چَلیپاست

دُهُل بَرگیر و در بازار می‌رو
نِدا می‌کُن که یوسُفْ خوب‌سیماست

دَریدم پَردۀ ناموس و سالوس
که جانِ منْ زِ جانِ خویش بَرخاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.