۳۹۲ بار خوانده شده
افکند مرا دلم به غوغا و گریخت
جان آمد و هم از سر سودا و گریخت
آن زهرهٔ بیزهره چو دید آتش من
بربط بنهاد زود برجا و گریخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
جان آمد و هم از سر سودا و گریخت
آن زهرهٔ بیزهره چو دید آتش من
بربط بنهاد زود برجا و گریخت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:رباعی شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:رباعی شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.