۵۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۷

بِبَستی چَشمْ یعنی وَقتِ خواب است
نه خواب است آن، حَریفان را جواب است

تو می‌دانی که ما چندان نَپاییم
وَلیکِن چَشمِ مَستَت را شِتاب است

جَفا می‌کُن، جَفایَت جُمله لُطف است
خَطا می‌کُن، خَطایِ تو صَواب است

تو چَشمِ آتشین در خواب می‌کُن
که ما را چَشم و دلْ باریْ کَباب است

بَسی سَرها رُبوده چَشمِ ساقی
به شمشیری که آن یک قطره آبست

یکی گوید که این از عشقِ ساقی است
یکی گوید که این فِعْلِ شراب است

میْ و ساقی چه باشد؟ نیست جُز حَق
خدا داند که این عشق از چه باب است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.