۳۳۹ بار خوانده شده
خوابم بِبَستهیی، بِگُشا ای قَمَر نِقاب
تا سَجدههایِ شُکر کُند پیشَت آفتاب
دامانِ تو گرفتم و دستم بِتافتی
هین دست دَرکَشیدم، روی از وَفا مَتاب
گفتی مَکُن شتاب که آن هست فِعْلِ دیو
دیو او بُوَد که مینکُند سویِ تو شِتاب
یا رَب کُنم، بِبینَم بر دَرگَهِ نیاز
چندین هزار یا رَب، مُشتاقِ آن جواب
از خاکْ بیش تَر دل و جانهایِ آتشین
مُسْتَسْقیانه کوزه گرفته که آب آب
بر خاکْ رَحم کُن که از این چار عُنصر او
بی دست و پاتَر آمد، در سَیر و انقلاب
وقتی که او سَبُک شود، آن باد، پایِ اوست
لَنْگانه بَرجَهَد دو سه گامی پِیِ سَحاب
تا خنده گیرد از تَکِ آن لَنْگْ بَرق را
وَنْدَر شَفاعَت آید، آن رَعْدِ خوش خِطاب
با ساقیانِ ابر بگوید که بَرجَهید
کَزْ تشنگانِ خاکْ بِجوشید اِضْطِراب
گیرم که من نگویم آخِر نمیرَسَد
اَنْدَر مشامِ رَحْمَت، بویِ دلِ کباب؟
پس ساقیانِ ابر همان دَم رَوان شوند
با جَرِّه و قِنینه و با مَشکِ پُرشراب
خاموش و، در خراب هَمیجویْ گنجِ عشق
کاین گنج در بهار بِرویید از خراب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تا سَجدههایِ شُکر کُند پیشَت آفتاب
دامانِ تو گرفتم و دستم بِتافتی
هین دست دَرکَشیدم، روی از وَفا مَتاب
گفتی مَکُن شتاب که آن هست فِعْلِ دیو
دیو او بُوَد که مینکُند سویِ تو شِتاب
یا رَب کُنم، بِبینَم بر دَرگَهِ نیاز
چندین هزار یا رَب، مُشتاقِ آن جواب
از خاکْ بیش تَر دل و جانهایِ آتشین
مُسْتَسْقیانه کوزه گرفته که آب آب
بر خاکْ رَحم کُن که از این چار عُنصر او
بی دست و پاتَر آمد، در سَیر و انقلاب
وقتی که او سَبُک شود، آن باد، پایِ اوست
لَنْگانه بَرجَهَد دو سه گامی پِیِ سَحاب
تا خنده گیرد از تَکِ آن لَنْگْ بَرق را
وَنْدَر شَفاعَت آید، آن رَعْدِ خوش خِطاب
با ساقیانِ ابر بگوید که بَرجَهید
کَزْ تشنگانِ خاکْ بِجوشید اِضْطِراب
گیرم که من نگویم آخِر نمیرَسَد
اَنْدَر مشامِ رَحْمَت، بویِ دلِ کباب؟
پس ساقیانِ ابر همان دَم رَوان شوند
با جَرِّه و قِنینه و با مَشکِ پُرشراب
خاموش و، در خراب هَمیجویْ گنجِ عشق
کاین گنج در بهار بِرویید از خراب
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.