۳۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۲

زان شاهد شِکَّرلَبْ زان ساقیِ خوش مذهب
جانْ مَست شد و قالبْ ای دوست مَخُسب امشب

زان نورْ همه عالم هر شیوه هَمی‌نالم
تا بشنود اَحوالَمْ ای دوست مَخُسب امشب

گاهی به پریشانی گاهی به پشیمانی
زین عِیش هَمی‌مانی ای دوست مَخُسب امشب

یک روزْ تو گَرْ خواری یک روز تو مُرداری
از ما چه خبر داری ای دوست مَخُسب امشب

بیرون شو از این هَر دو بیگانه شو ای مردو
قم قد ضحک الورد ای دوست مَخُسب امشب

از هِجرِ تو پرهیزم در عشق تو برخیزم
شَمسُ الحق تَبریزم ای دوست مَخُسب امشب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.