۲۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۶ - فی اقتراح الذهب

ای فلک قدری که در انگشت قدر و همتت
از شرف مهر فلک زیبد همی مهر نگین

هست یسر خادمان از خاتم تو در یسار
هست یمن چاکران از خامهٔ تو در یمین

مادحت را تا بدان رخ برفروزاند چو شمع
آن زهر کامی جدا چونان که موم از انگبین

آن نمی‌باید که آدم را برون کرد از بهشت
آن همی باید که با قارون فروشد در زمین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۵ - در مذمت دشمنان صاحب
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۷ - زین‌الدین عبدالله از استر افتاده و حکیم به عیادت او نرفته بود این قطعه در عذر تقصیر خویش گفته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.