۳۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۳ - از بزرگی مسحی و رانین خواهد

حسام دولت و دین ای خدای داده ترا
جمال احمد و جود علی و نام حسین

نهاد آدم لفظ و تو چون مراد از لفظ
سواد عالم عین و تو چون سواد از عین

عنایت ازلی صورت تو چون بنگاشت
نوشت نسخهٔ روشن ز حاصل کونین

سعادت فلکی طینت تو چون بسرشت
نمود از دل و دست تو مجمع‌البحرین

رخ تو آب حیاتست و تشنه‌تر هر روز
به دیدن تو خداوند صد چو ذوالقرنین

چو ذکر جاه تو کردند آسمان من هو
چو عرض قدر تو دادند اختران من این

ز حسب حال در این قطعه رمزکی بشنو
چنان که بینک رفتست دی پریر، وبین

مرا که طوطی نظمم در این چنین وحلی
چو چوژه پای به گل درنباشد آخر شین

اگرچه بط و همایم کند کرامت تو
بچه به زیور مسحی و زینت رانین

شوم چو هیات کبک دری سراسر زیب
شوم چو پیکر طاوس نر سراسر زین

کنم چو فاخته در گردن از سپاس تو طوق
از آنکه هست درین گردن آفرین تو دین

سرایمت همه جایی به شکر بلبل‌وار
وگرنه نایبه‌کش بادم از غراب‌البین

بقات باد بخوبی و خرمی چندان
که ابجدش ننهد بار جز به منزل غین

حسود جاه ترا آن الم که در همه عمر
حنین او نکند کم علاجهای حنین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۲ - در شکایت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۴ - در مدح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.