۲۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۰ - در طلب احسان

گفتم چو لطف بار خدایم قبول کرد
جانم ز قهر و غصهٔ ایام رسته شد

گفتم چو صبح وعدهٔ انعام او دمید
روزیم فاضل آمد و روزم خجسته شد

خود بعد انتظار درازم گلو گرفت
نومیدیم که جانم از آن درد خسته شد

گیرم که سنت صله برخاست از جهان
آخر در زکوة چرا نیز بسته شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱ - در طلب کاغذ گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.