۲۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۹ - درشکایت دهر

کی بود کین سپهر حادثه زای
جمله از یکدگر فرو ریزد

تا چو پرویز نست او که مدام
بر جهان آتش بلا بیزد

در جهان بوی عافیت نگذاشت
چند از این رنگ فتنه آمیزد

برنخیزد مگر به دست ستم
مکن ندانم کزین چه برخیزد

می نیارم گریخت گرنه نه من
دیو از این روزگار بگریزد

به بیوسی چو گربه چند کنم
زانکه چون سگ ز بد نپرهیزد

بالله از بس که این لئیم ظفر
با مقیمان خاک بستیزد

آنچنان شد که بر فلک به مثل
شیر با گاو اگر برآویزد

زانکه باشد که درمزاج فلک
چون پلنگان فسادی انگیزد

هر کجا در دل زمین موشی است
سرنگون سار بر فلک میزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸ - در مدح ملک‌الشرق علاء الدین محمد امیر کوه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.