۳۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۱ - مخدوم حکیم را در سرای خاص جای داد در شکر آن گوید

ای مقر عز تو از خرمی دارالقرار
دایم از اقبال چون دارالقرار آباد باد

آن مکان کز تو فلک قدر و زمین بسطت شده است
در نهاد خود فلک سقف و زمین بنیاد باد

گفته‌ای از روی آزادی نزولی کن درو
جاودان جانت ز بند حادثات آزاد باد

وانکه گفتی طبع ما را شاد گردان گاهگاه
گاه و بی‌گاهت دل صافی و طبع شاد باد

پایهٔ شعر از عذوبت برده‌ای بر آسمان
آشمان را کمترین شاگرد تو استاد باد

باد شهرت را که دارد نسبت از باد بهشت
بر سر از تشویر طبعت خاک و در کف باد باد

کمترین بندگان از بندگان خاص تو
ای خداوندیت عام از بندگانت یاد باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰ - صاحب ناصرالدین دارو خورده بود او را تهنیت گفته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲ - در تهنیت دارو خوردن مجدالدین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.