۳۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸ - حکیم در اواخر عمر از ملازمت دربار سلاطین احتراز می‌نموده، وقتی سلطان غور او را طلبید این قطعه را بدو فرستاد

کلبه‌ای کاندرو به روز و به شب
جای آرام و خورد و خواب منست

حالتی دادم اندرو که در آن
چرخ در غبن و رشک و تاب منست

آن سپهرم درو که گوی سپهر
ذره‌ای نور آفتاب منست

وان جهانم درو که بحر محیط
والهٔ لمعهٔ سراب منست

هرچه در مجلس ملوک بود
همه در کلبهٔ خراب منست

رحل اجزا و نان خشک برو
گرد خوان من و کباب منست

شیشهٔ صبر من که بادا پر
پیش من شیشهٔ شراب منست

قلم کوته و صریر خوشش
زخمه و نغمهٔ رباب منست

خرقهٔ صوفیانهٔ ارزق
بر هزار اطلس انتخاب منست

هرچه بیرون از این بود کم و بیش
حاش للسامعین عذاب منست

گنده پیر جهان جنب نکند
همتی را که در جناب منست

زین قدم راه رجعتم بستست
آنکه او مرجع و مب منست

خدمت پادشه که باقی باد
نه به بازوی باد و آب منست

این طریق از نمایشست خطا
چه کنم این خطا صواب منست

گرچه پیغام روح‌پرور او
همه تسکین اضطراب منست

نیست من بنده را زبان جواب
جامه و جای من جواب منست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹ - ناصرالدین طاهر را درد دندان عارض گشته انوری این قطعه هنگام عیادت او گفته و در هر بیت‌التزام لفظ دندان نموده است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.