۳۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱ - در مدح منصور عامر

هر جمال و شرف که دارد ملک
از جمال و جلال اشرافست

خواجه منصور عامر آنکه کفش
از عطا یادگار اسلافست

دخل مدحش ز شرق تا غربست
خرج جودش ز قاف تا قافست

رسمش اندر زمانه تصنیف است
واندرو از بزرگی انصافست

ای هنرمند مهتری که خرد
با هنرهای تو ز اجلافست

شکر شکر تو در افواهست
سمر رسم تو در اطرافست

تیر در حضرت تو مستوفی
زهره در مجلس تو دفافست

گرچه از غایت فصاحت و ذهن
همه دیوان شعرم اوصافست

وصف احسان تو چو من نکند
هرکه اندر زمانه وصافست

نیستی مسرف و ز غایت جود
خلق را در تو ظن اسرافست

بده ای خواجه کز پی بذلت
خاک بزاز و کوه صرافست

تا اثیر از هوا لطیف‌ترست
تا هوا چون اثیر شفافست

باد صافی‌تر از هوای اثیر
دلت از غم که از حسد صافست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰ - طلب امداد مهم خود کند
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲ - ستایش بزم مخدوم کند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.