۳۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶

تا مشقت ره طاعت نبرد هرگز گفت
که ز آمد شد خدمت عصبم رنجورست

چون چنان شد که به هر گام دوره بنشیند
گر به خدمت نرسد در دو جهان معذورست

همه جور من از این کهنه دو صندوق تهیست
که به پریش گمان همه کس مغرورست

خانه چون خانهٔ بوبکر ربابیست ولیک
اندرو هیچ طرب نیست که بی‌طنبورست

ای دریغا که برون رفت بدر عمر و هنوز
در و دیوار تمنی همه نامعمورست

حال او دور مشو با کرم خویش بگو
تات گوید که چنین‌ها ز مروت دورست

صلت و بخشش و مرسوم و مواجب بگذار
آخر ار مزد نباشد کم اگر مزدورست

عید بگذشت و عروسی شد و سور آمده گیر
زانکه کابین شود آن را خلفی مقدورست

دانم این قطعه چو برخواند خواهد گفتن
تا چنین عید و عروسی است چه جای سورست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵ - مطایبه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷ - در شکایت و طلب احسان از مخدوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.