۳۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸

به خدایی که از کمان قضا
تیر تقدیر را روان کردست

چشمهٔ آفتاب رخشان را
خازن نقد آسمان کردست

کز نحیفی و ناتوانی و ضعف
دورم از روی تو چنان کردست

که مرا دور بودن از رویت
هرچه گویم فزون از آن کردست

نتوان شرح داد آنکه مرا
غم هجر تو بر چه سان کردست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷ - در طلب جو این قطعه فرموده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹ - شراب خواهد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.