۳۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶ - در هزل گوید

گفت با خواجه یکی روز ازین خوش مردی
خنک آنکس که زن خوب بمیرد او را

گفت ای خواجه زن خوب تو داری امروز
گفت خوبست اگر مرگ پذیرد او را

زن چرا شاید آن را که بری بر سر چاه
در چه اندازی و کس به که نگیرد او را

مارگیری را ماری ز سر سله بجست
گفت هل تا برود هرکه بگیرد او را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵ - صاحب را به داشتن دو فرزند به نام محمود و مسعود تهنیت گوید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷ - در مدح ملک‌الوزرا بدرالدین طوطی بک‌بن مسعودبن علی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.