۸۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۵

نظر کردم به چشم رای و تدبیر
ندیدم به ز خاموشی خصالی

نگویم لب ببند و دیده بر دوز
ولیکن هر مقامی را مقالی

زمانی درس علم و بحث تنزیل
که باشد نفس انسان را کمالی

زمانی شعر و شطرنج و حکایت
که خاطر را بود دفع ملالی

خدایست آنکه ذات بی‌نظیرش
نگردد هرگز از حالی به حالی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.